کد مطلب:109149 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:119

خطبه 228-در توحید












[صفحه 43]

خطبه العلوم یگانه ندانست او را كسی كه چگونگی قرار داد او را و نه به حقیقتش رسید كسی كه مانندی قرار داد او را و نه او را قصد كرد كسی كه تشبیه كرد او را و نه قصد كرد او را كسی كه اشاره كرد به سوی او و به اندیشه درآورد او را هر شناخته شده به ذات خود آفریده شده است و هر بر پا به غیر خود معلول است كننده (كارها) است بدون به كار بردن آلت اندازه كننده است بدون به كار بردن اندیشه بی نیاز است نه با بهره بردن از دیگری همراه نمی شود با او زمانها و یاری نمی كنند او را آلات پیشی گرفته به زمانها هستی او و به نیستی وجود او و به آغاز همیشگی او و با آفرینش او حواس را شناخته شد كه حواس او را... و به قرار دادن او ضدیت را بین اشیاء شناخته شد كه ضدی برای او نیست و مصاحبت قراردادن او میان اشیاء شناخته شد كه مصاحبی نیست برای او ضد قرار داد روشنی را با تاریكی و پیدائی را با پنهانی و خشكی را با تری و گرمی را با سردی تركیب دهنده است میان متضاد آنها نزدیك گرداننده است میان جدا شده های آنها نزدیك آرنده است میان دور شده های آنها جداكننده است میان نزدیك شده های آنها فروگرفته نمی شود به حدی و به حساب آورده نمی شود با شمردن و جز

این نیست محدود می كند آلات خودشان را و اشاره می كند آلات به مانندهای خودشان منع كرد آنها را كلمه منذ از قدیم بودن و منع كرد آنها را كلمه قد از ازلی بودن و دور نگهداشت آنها را كلمه لولا از كامل بودن با آنها آشكار گشت آفریننده آنها برای خردها و به آنها ممتنع شد از بینش چشمها جاری نمی شود بر او آرام بودن و حركت كردن و چگونه جاری می شود بر او آنچه او جاری كرده آن را و باز گردد در او آنچه او پدید آورد آن را و پدید آید در او آنچه پدید آورده است آن را در این هنگام متفاوت می شود ذات او و جزء پیدا می كند حقیقت او و ممتنع می شود از ازلی بودن معنی او و می باشد برای او پشت سر چون یافت شد بر او پیش رو و درخواست می كند تمام شدن را زیرا لازم شد او را نقصان و در این هنگام ثابت می شود نشانه مخلوق بودن در او و بگردد دلیل بعد از آنكه بود مدلول بر آن و بیرون آمد بوسیله قدرت خودداری از اینكه تاثیر كند در او آنچه تاثیر می كند در غیر او

[صفحه 44]

خداوندیكه از حالی به حالی نمی شود و زایل نمی شود و جایز نمی شود بر او پنهان شدن فرزند نیاورد تا زائیده شده باشد و زائیده نشده است تا بگردد محدود برتر است از فراگرفتن پسران و پاك است از همبستری با زنان نمی رسد به او اندیشه ها تا اندازه كند او را و به اندیشه در نمی آورد او را تیزی فصلها تا فصها تا تصورش نماید و درك نمی كند او را حواس تا احساس كنند او را و لمس نمی نماید او را دستها تا لمس نمایند او را متغییر نمی شود به حالی و تغییر نیابد در حالها و كهنه نمی گرداند او را شبها و روزها و تغییر نمی دهد او را روشنی و تاریكی وصف نمی شود به چیزی از اجزاء و نه به جوارح و اعضا و نه به عرضی از عرضها و نه با مغایرت و بعضها و گفته نمی شود برای او حدی و نه پایانی و نه منقطع شدن و نه انتهائی و نه اشیاء فروگرفته او را تا كم گردانند او را یا اینكه چیزی او را بردارد تا میل دهد او را یار است نگهدارد او را و نیست در چیزها داخل شونده و نه از آنها خارج شونده خبر می دهد نه به زبان و زبانكها و می شنود نه به شكافها و آلتها سخن می گوید و (از دهن) نمی اندازد آن را و حفظ می كند و تحمل نمی كند رنج را در راه آن و اراده می كند و

در دل نمی گیرد دوست می دارد و خوشنود می شود بدون رقت و دشمن می دارد و به خشم می آید بدون رنج می گوید به آنچه خواهد بودنش را باش و می باشد نه به آوازی كه می گوید و نه به خواندنی كه شنیده می شود و جز این نیست كه گفتار او سبحانه فعلی است از او ایجاد كرد آن را و مانند آن نبود پیش از این موجود و اگر قدیم بود هرآینه بود خدای دوم

[صفحه 45]

گفته نمی شود بود بعد از آنكه نبود تا جاری شود بر او صفات نو پیدا شده ها و نمی باشد میان آنها و میان او فرعی و نه برای او بر آنان برتری پس برابر می شود آفریننده و آفریده شده و یكسان می گردد پدیدآورنده و پدیدآورده شده بیافرید مخلوقات را بر غیر صورتیكه نمونه باشد از غیر او و یاری نگرفت بر آفریدن آنها از كسی از مخلوقاتش و بیافرید زمین را نگهداشت آن را بدون اینكه مشغول دارد (او را) و ثابت گردانید آن را بر غیر جایگاه قرار بر پا داشت آن را بدون پایه و برافراشت آن را بدون ستونها و نگهداشت آن را از خمیدگی و كجی و بازداشت آن را از افتادن و شكافته شدن فرو برد میخهای آن را و نصب نمود كوههای آن را جاری كرد چشمه هایش را و شكافت رودخانه هایش را و سست نشد آنچه ساخت آن را و ناتوان نگردید آنچه توانا كرد آن را اوست غالب بر آن به فرمانروائی و بزرگی خود و اوست داخل به آنها به دانائی خود شناسائیش و برتر است بر هر چیز از آنها به بزرگی خود و توانائیش ناتوان نمی كند او را به چیزی از آنها كه بخواهد آن را و نافرمانی نمی كند بر او تا غلبه نماید بر وی و فوت نمی شود از او شتابنده از آنها تا پیشی گیرد بر وی و نیازمند نمی شود به

صاحب مالی تا روزی دهد او را فروتنی كرد چیزها برای او و رام شدند فروتنی كننده گان برای بزرگی او و توانائی ندارند به گریختن از تسلط او به سوی غیر او تا امتناع نمایند از سود و ضرر او و نیست او را مانندی تا ممائلت كند با وی و مانندی نیست او را تا برابر باشد با او اوست نابودكننده آنها بعد از هستی آنها تا برگردد موجود آنها باشد مانند معدوم آنها و نیست نابودی دنیا بعد از آفریدنش شگفت تر از پدیدآوردن آن و ایجاد آن و چگونه شگفت تر بناشد اگر گرد آیند همه جانداران آنها از مرغان آنها و چارپایان آنها و آنچه هست از حیوانات صاحب طویله و حیوانات رها شده در بیابان و اقسام نوعهای آنها و جنسهای آنها و كم فهم های طایفه های آنها و تیز فهم های آنها بر آفریدن یك پشه ای توانا نمی باشند بر آفریدن آن و نمی شناسند چگونه است راه به ایجاد آن و حیران می ماند خردشان در دانستن آن و سرگردان باشد و عاجز ماند قوتهاشان و بازایستند و بازمی گردند زبون و مانده و شناسا به اینكه آنها مغلوبند اقراركننده به ناتوانی از آفریدن آن و گردن نهنده به ناتوانی از نابود ساختن آن

[صفحه 46]

و خداوند پاك برمی گردد پس از نابودی دنیا تنها به چیزی با او نیست همانطور كه بود پیش از آفرینش آن همچنین می باشد بعد از نیست شدن آن بدون وقت و مكان و هنگام و زمان نیست می گردد در این وقت مدتها و وقتها و نیست می گردد سالها و ساعتها پس چیزی نیست مگر خدای یكتای غالب آن خدائیكه به سوی اوست بازگشت جمیع كارها بدون توانائی از آنها بود در اول آفرینش آنها و بدون خودداری از آنها باشد در نیست شدن آنها و اگر توانا بود بر خودداری هرآینه همیشه بود ماندن آنها سخت نشد بر او آفریدن چیزی از آنها هنگامیكه آفرید آن را و سنگینی نكرد بر او از آنها آفریدن آنچه پدید آورد و آفرید آن را و نیافرید آنها را برای محكم ساختن سلطنتی و نه برای ترسی از نابود شدن و كاهش یافتن و نه برای یاری جستن به آنها بر ضرر همتای غلبه جوینده و نه برای نگهداری خود با آنها از مخالف بر جهنده و نه برای زیاد كردن با آنها در پادشاهی خود و نه برای غلبه جستن بر شریكی در انبازی او و نه برای ترس تنهائی بوده از او و خواست انس گیرد با آنها سپس او نابود می گرداند آنها را بعد از آفریدنشان نه برای ملالتی داخل باشد بر او در گردانیدن آنها و به اصلاح آوردن آنها و

نه برای آسایشی است كه به او برسد و نه برای سنگینی چیزی از آنها بر اوست خسته نمی كند او را درازی زمان بقای آنها تا وادار سازد او را به شتابیدن نابود كردنشان لكن آن خدای پاك به صلاح آورد آنها را به مهربانی خود و نگهداشت آنها را به فرمان خود و محكم نمود آنها را به توانائی خود پس از آن بازمی گرداند آنها را بعد از نابود شدن بدون نیازی از او به سوی آنها و بدون یاری جستن به چیزی از آنها بر ضرر آنها و نه از جهت بازگشتن از حال ترس به حال انس و عدم وحشت و نه از حال نادانی و كوری به حال دانش و خواهش و نه از بی چیزی و نیازمندی به توانگری و بسیاری و نه از خواری و پستی به عزت و توانائی.


صفحه 43، 44، 45، 46.